مدح و ولادت امام هادی علیهالسلام
زدل سرود مدحـتت، سر عاشقانه میکنم مِنَ الازل اِلـی الابـد تو را بهـانه میکـنم اگر نـوای رب کنم خـدای را طـلب کـنم من از هـدایت تو سـر بر آستـانه میکنم شه دهم فقط تویی، چهارمین عـلـی تویی به نـام نـامی عـلـی تو را بهـانه می کـنم نه ترک ذکر تو کنم نه حد شکـر تو کنم نـدای اعـتـلای تو به هر زمانه می کـنـم تویی که بر هدایتت هزار خضر تشنه لب منم که آب زنـدگی طلب ز خـانه می کنم مدیـنـۀ دل مـرا ضریـح طـور کـرده ایی چه سجده ها به مقـدم گـل سمـانه می کنم بگو به شکر نعـمت خـدای حیِّ لامکـان سلام ما درود ما به جدِّ صاحب الـزمان دل رمـیـده ام بـه یـک، نـگـاه مـایـل آمده به سایـۀ حـضور تو اسیـر و حـایـل آمده تو آن یم کرامتی که از خروش بخششت طمع کنان و سرکشان دلم به ساحل آمده ز موج خوش نگاهیات ز موج خیر خواهیات به اوج بی سپـاهـی ات هـزار سائـل آمده دلم گرفته بوی تو نـشسـته کُـنج کوی تو طلب کـند سبـوی تو که سـاقـی دل آمـده به چشمک ستاره ها چه خیره شد نظاره ها به یثرب است اشاره ها که ماه کامل آمده ولــیِّ حـیِّ داوری؛ ســلالــۀ پــیـمـبـری ز نسل پاک کوثری؛ تو حیدری حیدری تـو نـاشر حـقـیـقـتـی تو مـظهـر ولایـتی تـو هـادی طـریـقـتـی تو کـشـتی هـدایتی تویی شراب ناب من حساب من کتاب من شفـاعـتم به دست تو به حال ما رعـایتی نه وصف توست کار من نه مدح تو شکار من تو صید وصف داوری ز بس که خوش حکایتی مرا به خویش بنده کن بیا و مُرده زنده کن مسیح جان خسته کن ز بی کسان حمایتی میان حصر دشمـنـان امیـد قـلب دوستان طـلایـه دار شیـعـیـان امـیـر بـا درایـتـی به روز غم مرا ببر به سوی خود کشان کشان سلام ما درود ما به جـدِّ صاحب الزمان |